بهزاد خداویسی متولد 10 فروردین 1344 در تهران بازیگر سینما ، تئاتر و تلویزیون ایران است. در سال 66 همزمان با شروع فعالیت بازیگری اش با استانژا دختری فرانسوی ازدواج کرد ، و صاحب یک پسر بنام آریامن و یک دختر بنام تیده آ شد که هر دو دندانپزشکی خوانده اند.
بهزاد خداویسی بازیگر کیست؟ | بیوگرافی بهزاد خداویسی و همسرش سولماز اعتماد + عکس و فرزندان او را در ادامه این بخش از مجله شبونه مشاهده نمایید.
- نام اصلی : بهزاد خداویسی
- متولد : 10 فروردین 1344 تهران
- زمینه فعالیت : سینما ، تئاتر و تلویزیون
- پیشه : بازیگر
- مدرک تحصیلی : فوق لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر
- سالهای فعالیت : 1366 تاکنون
- همسران : استانژا (جدا شده) و سولماز اعتمادزاده
- فرزندان : آریامن خداویسی و تیده آ خداویسی
- والدین : محمدتقی خداویسی
- قد : 173 سانتیمتر
بیوگرافی بهزاد خداویسی
از بازیگران عرصه سینما و فیلم و کارگردان ایران ذر سال 1344 در شهر تهران دیده به جهان گشوده است .
تحصیلات
آقای خداویسی دارای مدرک لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر را ار دانشگاه هنرهای ریبایی دانشگاه تهران دریافت کرده و توانسته مدرک کارشناسی ارشد را نیز ار این د انشگاه کسب کند، ایشان در حال حاضر در زمینه چهره پردازی و کارگردانی مشغول به کار می باشد.
همسرش سولماز اعتماد
بهزاد خداویسی بعد از ازدواج ناموفق خود در پایان سال 1394 با خانم سولماز اعتماد وارد زندگی مشترک شده است ، که حاصل این ازدواج دو فرزند می باشد
همسر ایشان در هشتمین روز از اردیبهشت ماه سال 1360 متولد شده است و در زمینه نوسیندگی و شعر فعالیت دارد.
- همچنین ببینید:بیوگرافی تانیا جوهری بازیگر وبیوگرافی سپیده مرادپور بازیگر
فرزندان بهزاد خداویسی
فرزندانم ایران نیستند. دختر و پسرم دندانپزشک هستند و در فرانسه زندگی میکنند. وقتی آنجا می روم زیاد با آنها حرف می زنم. وقتی هم که نزدمان میآیند زیاد با آنها وقت میگذرانم.
آغاز فعالیت
وی زمانی که فقط 9 سال داشت توسط کانون پرورش فکری کودک و نوجوان در فیلم مستند جستجو ساخته برادرش اولین تجربه خود را کسب کرد ودر سال 1366 با هنرنمایی در فیلم تحفه ها در قاب تلوریون ایران دیده شد، و بعد از آن در فیلمی بنام ضیافت در سال 1374 در کنار بازیگران مشهوری چون فریبرز عرب نیا ، پارسا پیرورفر به نقش آفرینی پرداخته است.
شهرت
سرانجام بهزاد خداویسی با هنرنمایی در سریال روزگارجوانی که در نقش یک کارآگاه ایفا نقش میکرد توانست نزد مردم به محبوبیت دست پیداکند.
چهره پرداری
ایشان علاوه برحرفه بازیگری در زمینه چهره پرداری در سینما و تاتر نیز فعالیت دارد و تا به حال چندین نمایشنامه و فیلم تلوریونی و سینمایی را چهره پردازی کرده است.
علت کم کاری بهزاد خداویسی چیست؟
ایشان علت کم کاری خود را مربوط به نداشتن کیفیت سینما ایران و ضعف آن بیان کرده است و به گفت خود ایشان شاید فعالیت در زمینه بازیگری کم بوده اما پشت دوربین به عنوان کارگردان فعالیت زیادی داشته است که توانسته با ساخت چندین فیلم و مستند در جشنوارهای مختلف جوایز را از آن خود کند.
- همچنین ببینید: امیر آقایی بازیگر نقش سرگرد کاوه کیهان
حضور بهزاد خداویسی در خنداونه در سال 96
بهزادخداویسی دراردیبهشت ماه سال1396 توانست در برنامه خنئاونه به مجرگری اقای رامبد جوان حضور پیدا کند.
ایشان در آخرین کار خود در زمینه بازیگری در سریال ستایش سه ساخته سعید سلطانی در نقش پلیس هنرنمایی کرده است.
فیلم های سینمایی بهزاد خداویسی
- ساکن خانه چوبی
- پایان راه
- آشوبگران
- ایران سرای من است
- محبوبه
- یاد سبز لک لکها
- غریبانه
- قاصدک
- بانی چاو
- ضیافت
- عصیان
- دره هزار فانوس
- من زمین را دوست دارم
- پرواز در پرواز
- مجسمه
- خمره
- در جستجوی قهرمان
همچنین ببینید: بیوگرافی محمدرضا حياتي و همسر و پسرانش
سریال های تلویزیونی بهزاد خداویسی
- جوانی
- آی آدم ها
- روزگار جوانی
- تهران ۱۱- ۵۹۵ ج ۴۸
- سرنخ
- مدرسه مادربزرگها
- ناگفته ها
- سوخته دلان
- علاءالدین و چراغ جادو
- چمدان
- یک روز قبل
اواسط دهه 70 کيومرث پوراحمد سريال گرم و جذاب پليسي سرنخ را ساخت که در آن دو کارآگاه پليس يکي باتجربه و ديگري جوان با هوششان گرههاي پروندههاي قتل و جنايت و دزدي را کشف ميکردند. خداويسي نقش کارگاه جوان را به شايستگي بازي کرد و به همراه حضورش در مجموعه روزگار جواني تبديل به يک چهره محبوب تلويزيوني براي مخاطبان شد. خداويسي فارغالتحصيل مقطع کارشناسي بازيگري و کارشناسي ارشد کارگرداني در دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است و از دهه 70 فعاليتش را به عنوان بازيگر، کارگردان، نويسنده و چهرهپرداز آغاز کرده است. سوختهدلان، ناگفتهها، سرنخ، مدرسه مادربزرگها، خمره، سرنخ، غريبانه، آشوبگران، باد سبز لکلکها، ضيافت، ايران سراي من است، روزگارجواني، آي آدمها و ساکن خانه چوبي ازجمله کارهاي خداويسي محسوب ميشود. وي همچنين در حوزه کارگرداني فيلمهايي نظير دخمه و قطار ساعت هشت و نيم را کارگرداني کرده است. خداويسي در مجموعه تکيه بر باد در يک نقش خاکستري بازي قابل قبولي ارائه ميکند و بعد از 15 سال فيلم ايران سراي من است با بازي او به اکران درآمده است.
کارگردانی های بهزاد خداویسی
ماجرای فیلمسازی برای من از اواخر دهه هفتاد شروع شد با فیلمهایی که در آنها به نوبودگی و پیام قصهها فکر میکردم قصهها گاهی از تجربههای خودم میآمدند و گاهی حاصل درنگ من نسبت به مسایلی بودند که حس میکردم میتوانم آنها را در قالب روایتهای بصری به چالش بکشم مثلا در روایت دخمه که بعدها به رمان هم تبدیلش کردم، مساله در دخمه رهاشدن یا به خاک سپردهشدن مردهها را در میان زرتشتیان به چالش کشیدم و در سالهای اخیر هم فیلمهایی ساختم که از یک طرف موضوعاتی جهانشمول داشتهباشند و از سویی دیگر گوشه چشمی به بحرانهای انسانی داشتهباشند.
احساس می کنم یک کارگردان در سر صحنه های فیلمبرداری مجبور است خودش را کنار بگذارد ، یعنی واقعیت های ذهنی و وجودی خودش را ، تا بتواندجزئی از آن فیلم شود .. بنظر شما نیازی به این کار هست ؟
کارگردان در روایتی که میسازد یک جز از کلیست که با هم و در قالب یک همکاری تیمی قصهای را مصور میکنند، همه این اجزا در یک چیز با هم همسویند و آن روایت یک قصه بر پرده سینماست و تنها زمانی این روایت دلنشین خواهد بود که چنین وفاقی در یک تیم هنری وجود داشتهباشد.
بهزاد داویسی شاعر و داستان نویس
بعضی قصهها در ذهن آدم جاودانه میشوند حتی اگر آن قصه یک فیلم کوتاه باشد که سالها پیش در ذهنت جرقه زدهاست، برای من قصه دخمه یک قصه جاودانه بود که دوست داشتم پس از سالها از قالب یک فیلم به قالب یک کتاب تبدیل شود، و از رهگذر این تغییر یک روز به یک فیلم بلند داستانی تبدیل بشود، در واقع آن وجه جاودانگی نهفته در این قصه باعث شدهاست فعل و انفعلاتی روی آن صورت بگیرد و مثل یک آدم از کودکی به بلوغ و میانسالی برسد برای من قصه از پاریس تا دخمه اینگونه بود و خوشحالم که «آن»ِ نهفته در روایتش دیده و فهمیده و در نتیجه جاودانهتر شد.
دوست داشتم از یکی از آرزوهای محققشدهام بپرسید و بدون شک پاسخم این بود که یکی از قشنگترین آرزوهای برآوردهشدهام موفقیت و خوشحالی بچههایم است که حالا هردو پزشکاند و به آدمها به شایستگی خدمت میکنند هرچند برای تحقق این آرزو مدتها از سرزمین خودم دور بودم و این برایم سخت بود اما حالا که به بار نشستن آن رنج را میبینم شاد و مفتخرم که گرچه آنها در کنارم نیستند، در وطنشان نیستند اما مهم این است که آدمها را دوست دارند، شغلشان را دوست دارند و جهان با وجود آنها قشنگتر است، هر جا که باشی مهم این است که مفید باشی.
اینکه برای رسیدن به آرزوها و هدفهایمان از توقف نترسیم، شاید گاهی لازم است مدتی درنگ کنیم تا دریچههای تازهای به روی ما باز بشه، مسیرهای تازه، جهانهای تازه، تجربههای تازه، این توقف هرچند کمی تلخ است و از اوج دور شدن اما در آن روح دیگری هست که تلخیاش را میگیرد، حتی همین کرونا، با همه نحوستش که کاش کسی را داغدار نمیکرد، یکجور ایست دادن، یکجور درنگ کردن بود و هست، درنگی که اگر با خودش فکرهای تازه بیاورد پس یکسره شر نیست؛ با اینکه آدمهای عزیز و بزرگی در این درنگ از دست دادیم اما فکر میکنم به درک درستتری از مرگ رسیدیم وقتی آن را چنین نزدیک دیدیم و دیگر گنگ و غریبه نبود، در کوچه و خیابان بود، در پروژههای کاری بود، ما از آن دور نبودیم و برای همین سعی میکردیم بهتر زندگی کنیم، بیشتر شهد زندگی را بنوشیم، آرامتر باشیم، به مصداق همان مثل معروف که میگوید: «طوری زندگی کن که انگار فردایی وجود ندارد…»
فیلم های سینمایی بهزاد خداویسی
• در جستجوی قهرمان (۱۳۶۷)
• خمره (۱۳۷۰)
• مجسمه (۱۳۷۱)
• پرواز در پرواز (۱۳۷۱)
• من زمین را دوست دارم (۱۳۷۲)
• دره هزار فانوس (۱۳۷۲)
• عصیان (۱۳۷۳)
• ضیافت (۱۳۷۴)
• بانی چاو (۱۳۷۴)
• قاصدک (۱۳۷۵)
• غریبانه (۱۳۷۶)
• یاد سبز لکلکها (به نمایش درنیامده، ۱۳۷۶)
• محبوبه (۱۳۷۷)
• ایران سرای من است (۱۳۷۷)
• آشوبگران (۱۳۷۷)
• پایان راه (۱۳۸۵)
• دختران زمستان (۱۳۹۷)
• فصل ماهی سفید (۱۳۹۸)
• ساکن خانه چوبی (۱۳۹۱)
سریال پلیسی سرنخ بود نه روزگار جوانی