ماجرای عملیات فتح المبین و دستگیری صدام چیست ماجرای اسارت صدام و جزئیات کامل دستگیر شدن صدام حسین در عملیانت فتح المبین را در این صفحه ببینید.
ماجرای عملیات فتح المبین و دستگیری صدام چیست
رهبر انقلاب دیروز در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به داستان عملیات فتح المبین پرداخت که در این عملیات باعث شده صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق دستگیر شود.
رهبر انقلاب در این جلسه با مسئولان گفت صدام در زمان شروع جنگ در اطراف شهر ایلام یک مصاحبه ای کرد و بعد گفت: مصاحبه بعدی من را در تهران خواهید دید و شنید اما نمیدانست چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود و چه بلایی بر سرش خواهد آمد.
رهبر انقلاب ادامه داد در عملیات فتحالمبین صدام خیلی شانس پیئدا کرد که به دست رزمندگان سپاه دستگیر نشد و اگر نیروهای سپاه 30 دقیقه زودتر رسیده بودند، صدام را دستگیر میکردند اما شانس پیدا کرد و در رفت.
اما ماجرای فتح المبین چه بود؟
«در مرحله دوم این عملیات یاری خداوند باعث شد که عملیات به سود رزمندگان ایرانی پیش برود چرا که تانکهای انبوه عراقیها از سمت شوش به سمت رقابیه حرکت میکردند تا بتوانند یک راه ارتباطی بین نیروها و عقبهشان در فکه باز کنند.
در این موقع باران شرع به باریدن گرفت و سیلابی که از رودخانه لخضیر به سمت دشت سرریز گردیدد باعث شد یک باتلاق بزرگ درست شود و تانکهایی که در مسیر بودند در باتلاق گیر کنند. اینجا آن قدر تعداد تانکها زیاد بود که دشت از دور، سیاه دیده میشد.
وقتی بعثی ها رزمنده های ایرانی را مشاهده کردند بر روی تانکها آمدند و دستان خورد به نشانه تسلیم بالا بردند و در زمان کوتاهی هزاران عراقی دستگیر شدند.
دشمن برنامهریزی کرده بود که روز ششم منطقه را کاملاً تخلیه کند. فرماندهان ایرانی هم خبر نداشتند که در روز پنجم، صدام حسین در منطقه عملیاتی حضور داشتند و این حسرت در دل مرتضی قربانی (از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران) مانده بود.
او گفت: اگر روز پنجم ما زودتر به آنجایی که مأموریت داشتیم، میرفتیم، میتوانستیم حتی صدام حسین را اسیر کنیم. در همین زمینه وفیق السامرائی، مسئول استخبارات ارتش عراق در خاطراتش مطرح کرده بود
که صدام به آنها گفته بود اگر اسیر شوم، خودکشی میکنم و شما هم خودتان را بکشید. در نهایت در عملیات فتحالمبین ۲۴۰۰ کیلومتر مربع از اراضی کشورمان آزاد شد.
از سویی دیگر خالد حسین نقیب، افسر سابق ستاد وزارت دفاع عراق هم درباره این ماجرا اینچنین روایت کرده است:
هشام صباح فخری فرمانده سپاه چهارم عراق در گرماگرم عملیات فتحالمبین و پیشروی نیروهای ایرانی، به صدام اطمینان داده بود که نیروهای ما در حال مبارزه هستند و خطری آنها را تهدید نمیکند.
صدام هم این حرفها را هنگام بازدید از جاده عمومی فکه و در حال قدمزدن شنیده بود و با خیال راحت مشغول بازدید از نیروهایش بود.
در همان لحظه، یک گردان توپخانه که داشت از همانموضع عقبنشینی میکرد، با صدام روبهرو شد. وقتی صدام علت عقبنشینی را از فرمانده آن گردان پرسید، گفت:
قربان نیروهای ایرانی با موضع شما چند کیلومتر بیشتر فاصله ندارند. توصیه میکنم شما هم عقبنشینی کنید. در غیر این صورت به اسارت درخواهید آمد! به این ترتیب این افسر بود که صدام را از خطر اسارت به دست ایرانیها نجات داد.